لوگوی سه گوش

ساعت فلش

کد ساعت

.

کد حدیث

کد حدیث

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ساکت می گردد تا سلامت بماند و می پرسد تا بفهمد . [امام علی علیه السلام ـ در توصیف مؤمن ـ]
تماس با ما

همیشه در پرتو الطاف وفیوضات الهی موفق وپیروز وسربلند ومسرور باشید

 
سه شنبه 100 شهریور 9 , ساعت 3:59 عصر

حدود هشتاد سال پیش که در اکثر شهرهای ایران  مردم برای تردد و حمل ونقل از خر و قاطر استفاده میکردند ، در شهرشوشتر هم یک خرکچی ( صاحبان چهارپایان باربر ) مشهوری به نام موسی زندگی میکرد که اموراتش از راه باربری با خر وقاطر میگذشت .
طبیعتا همیشه  خرها با بارشان در جلو بودتد و موسی از پشت سر،با آوای  هش ...و هین ... آنها را هدایت میکرد و در کوچه پس کوچه های شوشتر معروف به "چپیله"  میروندشان ! ..
موسی خرکچی  به خاطر برخورد گرم و سر و زباندارای  دربین مردم شوشتر ،مشهورتر و مقبولتر از دیگر جماعت خرکچی بود .اما روزگار بر مراد خرکچی ها نچرخید و با ظهور  ماشین و ورود وانت و کامیون  به شهرها وشهرستانها ، به مرور بازار این قشر زحمتکش  هم کساد شد تاجایی که بتدریج  کمتر معبر وکوچه ای  از شهرستانها شاهد مردان خرکچی با قافله ی خرها و قاطرهایشان میشد .موسی و همکارانش هم با گذشت ایام از ذهن کوچه ها پاک شدند و تنها عده ای کمی از بازاریان و کاسبهای پابه سن گذاشته او را در خاطر داشتند .
...چندسال بعد تعدادی از دوستان کاسبکار و دکاندار شوشتری به قصد خرید و فروش جنس و کالا راهی دزفول میشوند . سر ظهر میشود و مسافران خسته بعد از اتمام کارشون ، برای استراحت و همچنین ادای نماز ظهر راهی بقعه ی امام زاده سبز قبا در مرکز شهر میشوند.. همزمان با اذان ظهر  جماعت نمازگزار ، در کنار هم منتظر ورود امام جماعت مینشینند .آخوند عمامه سفیدی ،با یک  قبضه ریش جوگندمی آراسته  و سر برافراشته و وقار تمام ، وارد میشود و همزمان با سلام آقا ..سلام آشیخ...نماز گزاران ، با اشاره سر و ازجایگاه عاقل اتدر سفیه ، پاسخ سلام ها را میگوید و میرود جلوی صف و قامت میبندد .  ...

اما چشم مسافران شوشتری که به چهره ی امام جماعت می افتد ، به ناگه متوجه شباهت وصف ناشدنی آشیخ با موسی خرکچی کذایی می افتند ! وهنگامی که صدای شیخ به تکبیر برمیخیزد ، شکی در شوشتری ها نمی ماند که این آشیخ ، همان موسی خرکچی شوشتری است که سالها با صدای هش و هین و.. خودش خرها را در کوچه های تنگ شوشتر به اینسو وآنسو می برد ! .. به هرحال دل میگذارند و نماز را پشت سر آشیخ اقامه میکنند ! بین دو نیمه هم ، امام جماعت از منبرکی  بالا میرود و با دم گرم خویش ، مومنین را به رعایت تقوا و مکارم احلاق توصیه کرده و از آتش جهنم میترساند و وعده ی بهشت میدهد .!
پس از نماز ،هنگامی که جماعت نماز گزار،تقبل الله تقبل الله گویان  یکی یکی صحن امامزاده را ترک میگویند و خلوتی پیدا میشود، مسافران شوشتری به نزد آشیخ قلابی میروند و پس از سلام و حال و احوال ، میپرسند : آموسی خرکچی ! شما کجا دزفول کجا و این شکل و شمایل کجا ؟  شما کجا و امامت جماعت کجا ؟  .. آشیخ موسی که میبیند انکار و رد  فایده ایی ندارد ، با خنده و شیطنت ، رو به جمع همشهریان قدیم خود میکند و به آرامی میگوید : به خاطر خدمتهایی که خودم و خرهام به شما کردیم ،صداشو در نیارید ونون منو نبرید  ! شما دیدید که ما خرکچی ها از نون خوردن افتاده بودیم و منهم  چاره ایی نداشتم که هر طور شده به فکر امرار معاش خود وعیالم باشم . چکار میتوانستم بکنم ؟
شغل جدید من  نه سوادی میخواهد نه فن و حرفه ایی میطلبد و نه زوربازو ، یکدست عمامه و عبا و قبا و نعلین است ، دم گرم و صدای خوش هم دارم ، حرف مفت هم زیاد بلدم بزنم !
همشهریان شیخ با خنده و شوخی میپرسند : خداوکیلی سود کدومش بیشتره و فرقشون چیه ؟ .. شیخ حیله گر  با پوزخندی میگوید : این که سود و مزایاش  خیلی بیشتره ! اما فرقش اینه که اون موقع من پشت سر خرا می ایستادم ، اما حالا ........ پشت سر من می ایستند !!.....??????????


تنظیم فونت
+ افزایش اندازه متن - کاهش اندازه متن



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

 
تماس با ما

دانلود آهنگ

mouse code

کد ماوس

پخش ویدیو